نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

حـــبه قـنــد

موفقیت در شنای مادر و کودک

خداروشکر بخاطر داشتن تو بخاطر پیشرفتت بخاطر این روزهای خوب. دختر گلم نیروانای عزیزم امروز که کلاس شنای مادر و کودک بودیم شما کاملا ماهر شدی و وقتی من رهات میکنم خودت پا میزنی و تو آب حرکت میکنی گاهی سرتو پایین میبری و آب میبلعی اما نگه میداری و بعدش میریزی آب رو بیرون. تمرینات خاله جون رو هم خوب انجام میدی.اما امروز خاله مریم جون یه سری بچه های ترم دو و شما و چند نفر دیگه که ترم اول بودی رو برد قسمت عمیق البته اینجا هم که هستیم واسه شما عمیقه.ما مامانا کنار استخر نشستیم و شما رفتی تو آب و واسه خودتون راه میرفتین البته من یکم اضطراب داشتم اما شما کاملا مسلط بودی. بعد هم شما لبه استخر نشستی و ما مامانا شیرجه زدیم و شما دیدی و خندیدی...
23 مهر 1394

کلاسهای خلاقیت مادر و کودک نیروانا

عزیز دل مامان اینقدر شیطونی که اصلا نمیرسم وبلاگ رو بنویسم گاهی تو اداره یه پست موقت میذارم اما ریختن عکسا تو کامپیوتر و آپلود کردنشون خیلی زمان میبره و اصلا نمیذاری که من سراغ لب تاپ برم. دختر خوب و نازم نیروانا جونم حبه قند مامانی، الان یک ماهه که کلاسهای خلاقیت مادر و کودک رو با هم میریم . خوب جلسه اول هم برای من نا آشنا بود و هم برای شما . جلسه اول رفتیم و اول همراه بچه ها و مامانا موزیک و شعر کودکانه گذاشته شد و حالتهای نرمش انجام دادیم و شعرهای آهنگین خوندیم. بعد از اون رفتیم سراغ میزها و روی صندلی کودکانه نشستیم خاله آناهیتا گفت سفره مون باز میکنیم و ناز می کنیم و شما سفره رو پاره کردی و رنگ گواش داخل یه ظرف ریختن و شما با قل...
14 مهر 1394
1